سالن زیبا و پرشکوه فیلارمونی شهر کلن آلمان پرنشده بود. حدود ۸۰۰ نفر از مشتاقان سه هنرمند بزرگ موسیقی هند و ایران حاضر بودند. شاید نیمی از کسانی که به این کنسرت آمده بودند، اروپایی یا هندی بودند. افسوس میخوردم که چرا ایرانیان شهر کلن که هزاران نفرند، به دیدن این کنسرت نیامدهاند. و خوشحال بودم که کنسرتهای تلفیقی که ایرانیان هم در آن نقشی پراهمیت دارند، این قدر در میان اروپائیان اعتبار یافتهاند که سالن فیلارمونی کلن با افتخار چندین شب را در اختیارشان قرار میدهد.
یک ماه پیش (۳۰ اکتبر ۲۰۰۹) بود که کلهر به همراه گروه سازهای زهی "بروکلین رایدر" در سالن فیلارمونی شهر کلن حاضر بود. کلهر این بار به همراه گروه غزل و دو هنرمند نامآور این گروه "شجاعت حسین خان" و "یوگش سامی" مینواخت.
گروه غزل در سال ۱۹۹۷ با همت کیهان کلهر و شجاعت حسین خان تاسیس شد. این دو در استودیوی کوچکی در لسآنجلس با هم آشنا شدند و زمینه کار مشترک فراهم آمد. اولین تولید این گروه با نام "آخرین نوای جاده ابریشم" با برخورد غیرمنتظره ناقدان موسیقی روبرو شد. از آن زمان تاکنون این گروه در سراسر جهان مینوازند و علاقمندان را به وجد میآورند. تا کنون چندین سی دی از این گروه به بازار راه پیدا کردهاند.
هنرمندان گروه غزل
کلهر و شجاعت حسین خانکیهان کلهر که متولد سال ۱۳۴۲ شمسی است در تهران به دنیا آمده. از پنج سالگی به موسیقی روی آورده و در ۱۳ سالگی از طرف ارکستر ملی رادیو دعوت به همکاری شده و در ۱۷ سالگی به گروه شیدا راه یافته− مسیری که خود نشانگر ظرفیتهای هنری اوست.
او ردیف نوازی را نزد اساتید بزرگ ایران و نواختن موسیقی به سبک غرب را در رم و اتاوا فراگرفته است. کلهر در سال ۱۳۷۰ یکی از موسسان گروه اساتید (دستان) با شرکت حسین علیزاده و محمد رضا شجریان بوده و در موسیقی جهانی نیز نامی پرآوازه است. با ارکسترهای فیلارمونی نیویورک، ارکستر ملی لیون، کوارتت کرونوس، بروکلین رایدر و با نوازندگان و آهنگسازان بنامی همچون یویوما، اردال ارزنجان و شجاعت حسینخان همکاری کرده است.
در کنسرت غزل در فیلارمونی شهر کلن در کنار کیهان کلهر، شجاعت حسین خان و یوگش سامی دو هنرمند بزرگ هند قرار داشتند. شجاعت حسین خان که در خانوادهای به دنیا آمده که نسلهاست به نواختن سيتار، اين ساز زهی ـ زخمهای که بیشتردر هند شمالی نواخته میشود، مشغولاند. از سه سالگی نواختن سیتار را آغاز کرده و در شش سالگی کنسرت سیتار برگزار کرده است. و یوگش سامی که در این اجرا تابلا مینواخت، فرزند خواننده محبوب هند "پاندیت دینکار کایکینی" است. او با حمایت پدرش از چهار سالگی به نواختن تابلا ، اين ساز كوبهای شمال هند مشغول شد و شاگرد ِ بزرگان تابلای هند بوده و با مشهورترین خوانندگان این کشور در کنسرتهای بسیاری شرکت داشته است.
کنسرت آغاز شد
سازها به راحتی بر صحنه آرمیده بودند که سه نوازنده وارد شدند. کفشهای خود را درآوردند و به صحنه رفتند. کلهر که اصلا با پای برهنه به صحنه آمده بود پیراهنی قرمز و شلواری سیاه و شجاعت حسین خان لباسی یک دست سپید به تن داشت. کوک کردن سازها آغاز شد. به هم نگاه نمیکردند. چشمها بسته بودند. کوک کردن آن قدر ادامه یافت تا هماهنگی برقرار شد. شجاعت حسین خان خوشآمد گفت و به معرفی برنامه پرداخت. به زبان انگلیسی، مختصر و مفید. سکوت، نفسی عمیق و نواختن آغاز شد.
سوال و جوابی مبهم میان سیتار و کمانچه آغازگر قطعهای بود با ریتم آغازین ِ کند و در فضاهای ناشناخته. و من که در ذهن به دنبال دستگاهی که در آن نواخته میشد میگشتم، نمیدانستم که آیا ماهور مینوازند یا نوا. اما کلهر و شجاعت حسین خان در بند ردیف و راگانوازی نبودند. آنها در چارچوبهای کلی ِ از قبل تعیین شده، به هر سویی که احساسشان آنان را میطلبید روان میشدند.
در طول کنسرت همنوازیهای دلنشین و چفت و بست دار، درهم آمیختگی بیتکلف سازها و بخصوص رهایی و گسست از مفتعلنهای موسیقایی نمایان بودند. کلهر ردیف زنی نمیکرد، گرچه در این امر استاد است. او تفکرش همواره در اجرا با نوازندگان غیرایرانی بر پایه بداههنوازی است که ریشه در ماهیت موسیقی سنتی ایران دارد. کلهر موسیقی نواخت، آنچه گروه میخواست؛ گروهی که به خاطر پشتوانه فرهنگی–هنریاش ارتباط چندانی با ساختار دستگاههای موسیقی ایرانی نداشت. گاه کمانچه و سیتار یکدگیر را به چالش میکشیدند و گاه هماهنگی و در همآمیختگیشان چنان بود که احساس میکردی یکی شدهاند. حتا آواز نیز دیگر چون سازی بود که گاهی میآمد و در تکمیل نواهای دیگر کمکی میکرد و میرفت. گاه سرعت نوازش سازها سرسام آور میشد و گاه آرامشی پس از طوفان حکمفرما میگشت.
کیهان کلهرکلهر کمانچه را فقط با آرشه نمینواخت. این ساز در مناسبتهای ضروری به سهتار، تار، تنبک و هر سازی که بخواهی تبدیل میشد تا خود را با محیطی که ایجاد شده بود همخوان سازد. از ساز کلهر در مناسبتهای مختلف صدای خشونت آمیزی توام با فریاد یا زمزمه و راز و نیاز را میشنیدی. نواختن با انگشت بجای آرشه حتا در شرایطی که قطعه با سرعت ِ بالایی نواخته میشد لطفی خاص به شنیدن این ساز داده بود. البته کلهر خود سه تار نواز چیرهدستیست و حتا قصد داشته آلبوم سه تاری راهی بازار کند.
کلهر در مورد شروع همکاری با شجاعت حسین خان میگوید: «وقتی ما با هم آشنا شدیم، نشستیم و ساز زدیم. با خودم فکر کردم چه تلفیق جالبی، چه زیباست! ارتباطی بسیار دلنشین به وجود آمده بود. سیتار با آن حالت تخیلبارش و کمانچه با آن نوای گرم و کشیدهاش میتوانستند درآمیختگی پرشکوهی بوجود آورند، مثل این بود که این دو به هم تعلق دارند.»
هماهنگی در نوای دو ساز در حالی بود که کمانچه کوچک کلهر و سیتار با شکوه و جلال ِ شجاعت حسین خان در هماهنگی کامل با اندام این دو هنرمند بزرگ جهانی نیز بودند.
گروهنوازی آغاز شد و یوگش سامی فرصت هنرنمایی با تابلا را یافت و چه دلنشین نواخت. شجاعت حسین خان هیچ نگرانی در توقف در نواختن و کوککردن سازش نداشت. گویی این کار نیز جزئی از برنامهای بود که باید اجرا میشد. بداههنوازیها همه شرایط را برای ملودی محوری هموار میکردند تا بیاید و گروه آن را بنوازند و شجاعت حسین خان هم یک بار آن را بخواند.
موسیقی تلفیقی از نوعی دیگر
در کنسرت غزل گفتوگوی شرقی- غربی، آن گونه که در همکاری با بروکلین رایدر به چشم میخورد، در کار نبود. گفوگویی شرقی - شرقی بود، میان فرهنگهایی که بیشتر به هم نزدیک بودند و در طول تاریخ تاثیرگذاری فراوانی بر هم داشتهاند. کلهر و شجاعت حسین خان هر یک میکوشیدند تا با الهام از سنت موسیقی خود به سوی دیگری روان شوند و راه را برای گفتوگویی موسیقایی فراهم آورند. کلهر در این مورد در مصاحبهای گفته بود: «من و شجاعت حسین خان موسیقی سنتی شمال هند و یا ردیفنوازی ایرانی نمیکنیم. ما به هم گوش میکنیم و میکوشیم خود را در اختیار موسیقی قراردهیم.» و در ادامه گفته بود که راهکار چنین یکدلی را نمیتوان به طور عقلانی توضیح داد، بلکه رسیدن به چنین مرحلهای باید تنها با احساس و خود را در اختیار ِ ساز دیگری قرار دادن امکان پذیر شود.
نظر بعضی حاضران
بخش دوم با موسیقی رقصناکی آغاز شد. به نظر میرسید که در نوا یا اصفهان باشد. کوتاه بود و با شادی هم به پایان رسید. و استراحتی ۱۵ دقیقهای همه را به بیرون از سالن هدایت کرد. فرصت را غنیمت شمردم و از یکی از هندیان سالن نظرش را پرسیدم. میگفت کنسرت بسیار جالبی است. گفت که تا کنون کنسرتهای سیتار بسیار دیده و شنیده، اما این کنسرت را در هماهنگی با سازی که اسمش را نمیدانست (کمانچه) بسیار جالب یافته بود. از تواناییهای این دو هنرمند گفت و در مورد ترجمه شعر کوتاه خوانده شده توسط شجاعت حسین خان گفت: «خب معلومه دیگه. شعرهای ما همه در مورد عشقه.»
بعضی از حاضران دیگر در کنسرت بر این نظر بودند که کنسرتهای درونگرایی از این نوع با سالنهای پرشکوهی چون فیلارمونی شهر کلن هماهنگی ندارند و باید در محافلی خصوصیتر اجرا شوند.
عباس کوشک جلالی
تحریریه: رضا نیکجو